ناگوار و نامطبوع گردیدن: کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد. کسائی. از بس که سر به خانه هر کس فروکند سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف. کمال الدین اسماعیل. ، سنگین شدن سر پس ازنشئه شراب. خمارآلودگی: چو شد نوش خورده شتاب آمدش گران شد سرش رای خواب آمدش. فردوسی. ، کنایه است از نزدیک شدن وضع حمل: بر آن نیز بگذشت یکچند روز گران شد فرنگیس گیتی فروز. فردوسی
ناگوار و نامطبوع گردیدن: کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد. کسائی. از بس که سر به خانه هر کس فروکند سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف. کمال الدین اسماعیل. ، سنگین شدن سر پس ازنشئه شراب. خمارآلودگی: چو شد نوش خورده شتاب آمدش گران شد سرش رای خواب آمدش. فردوسی. ، کنایه است از نزدیک شدن وضع حمل: بر آن نیز بگذشت یکچند روز گران شد فرنگیس گیتی فروز. فردوسی
به گریه افتادن. گریستن و زاریدن: به هامون درون پیل گریان شود به جیحون درون آب بریان شود. فردوسی. چنان تنگ شد بر دل من جهان که گریان شدم آشکار و نهان. فردوسی. زمانی بسالوس گریان شدم که من ز آنچه گفتم پشیمان شدم. سعدی (بوستان)
به گریه افتادن. گریستن و زاریدن: به هامون درون پیل گریان شود به جیحون درون آب بریان شود. فردوسی. چنان تنگ شد بر دل من جهان که گریان شدم آشکار و نهان. فردوسی. زمانی بسالوس گریان شدم که من ز آنچه گفتم پشیمان شدم. سعدی (بوستان)
متحیر شدن. درماندن. راه ندانستن: در سبب سازیش سرگردان شدم در سبب سوزیش هم حیران شدم. مولوی. مرد باش و سخرۀ مردان مشو رو سر خود گیر و سرگردان مشو. مولوی. یا مسافر که در این بادیه سرگردان شد دیگر ازوی خبر و نام و نشان می آید. سعدی (کلیات چ مصفا ص 468)
متحیر شدن. درماندن. راه ندانستن: در سبب سازیش سرگردان شدم در سبب سوزیش هم حیران شدم. مولوی. مرد باش و سخرۀ مردان مشو رو سر خود گیر و سرگردان مشو. مولوی. یا مسافر که در این بادیه سرگردان شد دیگر ازوی خبر و نام و نشان می آید. سعدی (کلیات چ مصفا ص 468)
سنگین شدن وزین گشتن، یا گران شدن رکاب. فشار آمدن بر رکاب تا مرکوب تند رود، بشتاب رفتن، یا گران شدن سر. سرگران شدن تکبر ورزیدن، یاگران شدن سر از خواب. بخواب رفتن: زضعف تن شده ام آن چنان که گر بمثل گران شود سرم از خواب بشکند کمرم. (جامی) یا گران شدن عنان. کشیده شدن عنان اسب برای متوقف ساختن آن، دارای بهای زیاد شدن مقابل ارزان شدن
سنگین شدن وزین گشتن، یا گران شدن رکاب. فشار آمدن بر رکاب تا مرکوب تند رود، بشتاب رفتن، یا گران شدن سر. سرگران شدن تکبر ورزیدن، یاگران شدن سر از خواب. بخواب رفتن: زضعف تن شده ام آن چنان که گر بمثل گران شود سرم از خواب بشکند کمرم. (جامی) یا گران شدن عنان. کشیده شدن عنان اسب برای متوقف ساختن آن، دارای بهای زیاد شدن مقابل ارزان شدن